توانآپ 1 1403-10-07 14:00:00 آیا اقتصاد اسلامی میتواند جایگزین اقتصاد متعارف شود؟ گروه اقتصادی توانآپ؛ در سالهای اخیر، مفهوم «اقتصاد اسلامی» بهعنوان یک نظام مفهومی و نظری، با چالشها و پرسشهای بنیادینی مواجه شده است که نیازمند بررسی دقیق و عمیق است. یکی از مهمترین این پرسشها این است که آیا اقتصاد اسلامی میتواند بهعنوان یک جایگزین برای اقتصاد مرسوم در سطح جهانی مطرح شود؟ برخی از منتقدان بر این باورند که این ایده به معنای کنار گذاشتن دستاوردهای بیش از دو و نیم سده مطالعات اقتصادی است و به نوعی «اختراع دوباره چرخ» محسوب میشود. این گروه معتقدند که اقتصاد اسلامی هنوز چارچوبهای نظری و عملی مشخصی ندارد و به همین دلیل نمیتواند بهعنوان یک علم معتبر در نظر گرفته شود. بهعنوان مثال، استاد حسن سبحانی در کتاب خود تحت عنوان «ابهامزدایی از اقتصاد اسلامی» به این نکته اشاره میکند که بسیاری از انتقادات به اقتصاد اسلامی ناشی از عدم وجود یک تعریف روشن و جامع از این مفهوم است. او میگوید: «این تصور وجود دارد که اقتصاد اسلامی مجموعهای از مطالب غیرعلمی است که میخواهد مطالب علمی مطرح در پیشرفتهترین مباحث اقتصادی را کنار بگذارد» (ص 23). این دیدگاه نشاندهندهی چالشهای موجود در تعریف و جایگاه اقتصاد اسلامی است و نیاز به یک رویکرد دقیقتر برای فهم این حوزه را نمایان میسازد. از سوی دیگر، یکی از چالشهای مهم در تقابل اقتصاد اسلامی و اقتصاد متعارف، تفاوتهای فلسفی و اخلاقی میان این دو نظام است. اقتصادهای مرسوم، مانند سرمایهداری و سوسیالیسم، بر مبانی فلسفی خاصی بنا شدهاند که رفتارهای اقتصادی را بر اساس مفاهیم مادی و شاخصهایی چون «منفعتجویی» یا «تعادل اجتماعی» تبیین میکنند. به همین دلیل، کارکرد نظامهای غربی در جوامعی که ارزشهای الهی و فرهنگی در آنها ریشهدار است، غالباً با اختلالات پارادایمی همراه بوده است. اقتصاد اسلامی، بر خلاف این رویکردها، بر ترکیبی از مبانی مادی و اخلاقی مبتنی است که رفتارهای اقتصادی را در راستای رفاه جمعی و معنویات انسانی هدایت میکند. هدف اصلی اقتصاد اسلامی ارائه الگویی است که متناسب با ارزشها و نیازهای جوامع اسلامی باشد و اختلالات ناشی از تفاوتهای فرهنگی و فلسفی را کاهش دهد. استاد سبحانی در ادامه تأکید میکند: «نکته اساسی آن است که نه اقتصاد اسلامی خواهان جایگزینی با اقتصاد متعارف است و نه اصولاً امکان این جایگزینی وجود دارد» (ص 24). این موضوع ما را به پرسش دیگری سوق میدهد: با توجه به تفاوتهای بینشها و رفتارهای اقتصادی، چه نیازی به پیروی از علم اقتصاد متعارف وجود دارد؟ اصرار بر اینکه همه جوامع باید از یک نظام اقتصادی مشابه استفاده کنند، نشاندهندهی نادیده گرفتن تنوع فرهنگی و فلسفی جوامع مختلف است. در واقع، اقتصاد اسلامی باید تلاش کند تا با استفاده از مباحث نظری و تحلیل تجربیات گذشته، «سیستم اقتصادی اسلام» را در قالبی سازگار با چالشهای معاصر بازنمایی کند. این حوزه معرفتی در حدود هفتاد سال پیش شکل گرفته و با بهرهگیری از منابع غنی اسلامی، به دنبال تحلیل بایستههای اقتصادی اسلام است. برای رفع سوءتفاهمها، اقتصاد اسلامی باید ابتدا محدوده و اهداف خود را شفاف کند و همچنین به این پرسش پاسخ دهد که آیا این نظام میخواهد بهعنوان یک علم تجربی با گزارههای ابطالپذیر فعالیت کند یا روش دیگری را در پیش خواهد گرفت. در نهایت، اقتصاد متعارف نیز باید از تصلب و دگم بودن در انگاره «فراگیری و جهانشمولی اجباری اما ناممکن» خود عقب بنشیند. در این شرایط ممکن است برای هر جامعه، متناسب با مبانی ارزشی و فلسفی آن جامعه، منظومههای جداگانهای طراحی شود. بدین ترتیب، کل اقتصاد جهانی نیز میتواند در عین کثرت، به سمت احترام متقابل و کارکرد مقبول پیش برود. در مجموع، اقتصاد اسلامی میتواند و باید با ارائه راهکارهایی مبتنی بر ارزشهای دینی و اخلاقی، در جهت ارتقای رفاه عمومی و بسط عدالت اجتماعی نقشآفرینی کند. این نظام فکری نه تنها باید به دنبال ایجاد یک چارچوب نظری منسجم باشد، بلکه باید بتواند در عمل نیز کارآمدی خود را اثبات کند تا بتواند بهعنوان یک علم معتبر در کنار سایر علوم اقتصادی شناخته شود. به نقل از تسنیم انتهای پیام/ بازگشت