توانآپ 1 1403-10-11 07:16:00 چرا اقتصاد اسلامی در دانشگاهها مهجور مانده است؟ گروه اقتصادی توانآپ؛ در دنیای امروز، یکی از مباحثی که در مجامع علمی و دانشگاهی بهطور مکرر مطرح میشود، جایگاه اقتصاد اسلامی در دانشگاههای معتبر جهان است. این سؤال که آیا اقتصاد اسلامی در مؤسسات آموزشی و پژوهشی شناختهشده تدریس میشود یا خیر، بهویژه در میان منتقدان این علم، بهصورت انکاری بیان میشود. این نگرش، بهنوعی تلاش دارد تا ضرورت مطالعه و تدریس اقتصاد اسلامی را زیر سؤال ببرد. بهعنوان مثال، برخی بر این باورند که از آنجا که این موضوع در دانشگاههای معتبر جهانی، بهویژه در آمریکای شمالی و اروپای غربی، مطرح نیست، بنابراین پرداختن به آن بیفایده و حتی غیرعلمی به نظر میرسد. اما آیا واقعاً میتوان ادعا کرد که اقتصاد اسلامی در مراکز علمی معتبر غایب است؟ برای پاسخ به این سؤال، لازم است نگاهی عمیقتر به پیشینهسازی دانش در علوم انسانی و بهویژه اقتصاد داشته باشیم. علوم انسانی، بهویژه اقتصاد، همواره تحت تأثیر بسترهای فرهنگی، تاریخی و اجتماعی شکل گرفته است. بهعنوان مثال، اقتصاد کلاسیک در قرن هجدهم میلادی، نتیجه انقلاب صنعتی و رویکردهای فلسفی روشنگری در اروپای غربی بود. اقتصاددانان آن دوران با مشاهده تحولات واقعی در حوزه تولید انبوه و رفتارهای اقتصادی مبتنی بر سودآوری، مبانی اقتصاد کلاسیک را پایهگذاری کردند. در واقع، پیشرفت در علوم اقتصادی عموماً بر اساس نیازها و تجربیات تاریخی جوامعی بوده که این علم در آنها رشد کرده است. علم اقتصاد بازتابی از تاریخ اقتصادی جوامع و مسائل واقعی آنهاست. بنابراین، طبیعی است که مفاهیمی مانند اقتصاد اسلامی – که ریشه در بسترهای فرهنگی و مذهبی خاص دارد – هنوز نتوانستهاند جایگاه کاملی در برخی از دانشگاههای جهان پیدا کنند. جایگاه اقتصاد اسلامی در مراکز علمی جهان استناد به نبود اقتصاد اسلامی در دانشگاههای غربی برای رد آن، استدلالی محدود و نادقیق است. با وجود نگاههای انکاری، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد اقتصاد اسلامی و موضوعاتی مانند بانکداری اسلامی در برخی دانشگاههای اروپایی و آمریکایی مورد تدریس یا تحقیق قرار گرفتهاند. این مسئله نشاندهنده آغاز یک تعامل علمی با این حوزه است. اگرچه ممکن است گستره و عمق این توجه در مقایسه با شاخههای دیگر اقتصاد محدود باشد، اما نمیتوان آن را نادیده گرفت. از سوی دیگر، پیشرفت دانش نباید صرفاً تابع جریانهای علمی غربی باشد؛ بلکه باید بازتابدهنده مسائل و نیازهای جوامع مختلف باشد. اقتصاد اسلامی به دلیل پیوند عمیق با مفاهیم فرهنگی و دینی، میتواند پاسخی به پرسشها و چالشهای خاصی باشد که در جوامع اسلامی مطرح است. بنابراین، اگرچه ممکن است دانشجویی که در رشته اقتصاد اسلامی تحصیل میکند، در برخی دانشگاههای غربی با محدودیتهایی روبهرو شود، این مسئله نباید مانع از گسترش و توسعه این علم در جوامع اسلامی و حتی در سطح جهانی شود. تفاوتهای علوم طبیعی و اجتماعی تفاوت بنیادی میان علوم طبیعی و علوم اجتماعی این است که موضوعات مورد پژوهش در علوم طبیعی اغلب جهانی و فراگیر هستند. برای نمونه، مسئلهای همچون ویروس کووید-19 موضوعی است که بدون توجه به مرزهای جغرافیایی، در تمامی جوامع با یک روش و پیامدهای مشابه ظاهر شد. اما در علوم اجتماعی و رفتاری مانند اقتصاد، موضوعات پژوهشی متأثر از فرهنگ، مذهب، سنتها و ساختارهای ذهنی جوامع هستند. به همین دلیل، مسائل اقتصادی یک جامعه ممکن است در جوامع دیگر بیمعنا یا غیرقابلاجرا باشد. حسن سبحانی، استاد گرانقدر اقتصاد اسلامی در دانشگاه تهران، در کتاب «ابهامزدایی از اقتصاد اسلامی» مینویسد: "پدیدههای اجتماعی-اقتصادی وقتی در جوامع متفاوتی واقع میشوند، چون لزوماً متأثر از ساختارهای ذهنی و معطوف به فرهنگ و مذهب و سنتهای آن جوامع هستند، از هم متفاوت میباشند." این نکته نشان میدهد که پژوهشهای علوم اجتماعی و اقتصادی اغلب متناسب با مسائل خاص جوامع تعریف میشوند و انتظار اینکه مفاهیمی همچون اقتصاد اسلامی بهعنوان یک علم جهانی در تمامی جوامع مطرح باشد، با واقعیتهای موجود تطابق ندارد. چالشها و فرصتها در سالهای اخیر، با گسترش ارتباطات و توجه به اهمیت اخلاق در اقتصاد، جریانی از آموزش و پژوهش در حوزه اقتصاد اسلامی در کشورهای اسلامی و حتی برخی جوامع غربی ایجاد شده است. کشورهایی چون مالزی، عربستان سعودی، مصر و ایران، و حتی مراکزی محدود در انگلستان و آمریکا، تحقیقاتی در زمینه اقتصاد و بانکداری اسلامی انجام میدهند. این روند نشاندهنده کنجکاویهای علمی و ارتباطات جهانی است که میتواند بر محیطهایی که اساساً غیراسلامی هستند تأثیرگذار باشد. با این حال، انتقاداتی نیز نسبت به گسترش اقتصاد اسلامی وجود دارد. برخی مخالفان ممکن است شناخت کافی از شیوه رشد دانش اقتصاد نداشته باشند یا از تاریخ شکلگیری نظریههای اقتصادی در جوامع غربی آگاهی نداشته باشند. همچنین تقلید کورکورانه از دانشگاههای معتبر غربی مانع تولید معرفت بومی در کشورهای اسلامی شده است. بهجای آنکه دانشگاههای اسلامی بستری برای رشد نظریههای بومی شوند، صرفاً به ترجمه و تدریس نظریههای غربی بسنده کردهاند. نتیجهگیری اقتصاد اسلامی نباید صرفاً بهعنوان یک دانش نظری جدا از جامعه در نظر گرفته شود؛ بلکه باید در ارتباط مستقیم با نیازها و مسائل عملی جوامع اسلامی توسعه یابد. این رویکرد میتواند اقتصاد اسلامی را از محدودیتهای فعلی خارج کرده و به دانشی کارآمد و تأثیرگذار تبدیل کند. بنابراین، ضروری است که پژوهشگران و دانشگاهیان کشورهای اسلامی با تمرکز بر مسائل واقعی اقتصادی جامعه خود، به توسعه علم اقتصاد اسلامی بپردازند تا بتوانند پاسخگوی نیازهای خاص جوامع خود باشند. به نقل از تسنیم انتهای پیام/ بازگشت