tgju 4 1404-01-30 00:41:00 تحلیلگر آمریکایی: زمان آن رسیده که به ناکامی کمپین فشار حداکثری علیه ایران اذعان کنیم گروه دیپلماتیک – : «آمریکا که با واقعیت گریزناپذیر فرسودگی بیش از حد و منابع محدود مواجه است باید توهم حفظ قدرت مطلق را کنار بگذارد و به خویشتنداری استراتژیک روی آورد.» این را اندرو لاتهام استاد روابط بینالملل در کالج مکالستر آمریکا در تارنمای خود بیان کرده است. در یادداشتی با عنوان «سیاست خارجی آمریکا: گمشده در دوران چندقطبی جدید جهانی» آمده است: ما در ویرانههای دنیا با فرضیات شکستخورده استراتژیک زندگی میکنیم. واقعیت این است که نظم جهانی تحت رهبری آمریکا نه فقط فرسوده بلکه بهطور کامل متلاشی شده و به خطای محاسباتی دچار گشته است. استراتژیهای کلانی که در اتاقهای فکر و سازمانهای فدرال آمریکا تدوین شدهاند اکنون در جهانی پراکندهاند که دیگر بر اساس قوانین گذشته عمل نمیکند. بحران واقعی در امور بینالملل امروز نه اوکراین نه تایوان و نه دریای سرخ است بلکه فروپاشی معماری ژئوپلیتیکی است که واشنگتن ۳۰ سال برای حفظ آن تلاش کرده و نهاد سیاست خارجی آمریکا هنوز به این واقعیت پی نبرده است. چندقطبی بودن یک پیشبینی درباره آینده نیست بلکه واقعیتی است که هماکنون در حال وقوع است. اما واشنگتن همچنان طوری صحبت میکند که گویی در حال مدیریت یک نظم مبتنی بر قواعد است. در حقیقت ما در حال مذاکره بر سر دنیایی پس از آمریکا هستیم. خطر واقعی نه چین نه روسیه و نه ایران بلکه عدم تطابق فزاینده بین تعهدات و ظرفیتهای آمریکاست. ما (آمریکاییها) در تلاشیم تا در سه جبهه بجنگیم به هر متحدی اطمینان دهیم هر رقیبی را بازداریم و هر کشور سرکشی را تحریم کنیم و همچنان باور داریم که مرکز ثقل جهانی هستیم. این یک استراتژی نیست بلکه گرفتار شدن در توهمات بزرگ است. پایان عصر تک قطبی عصر تکقطبی نه تنها تغییرات تعاملات بینالمللی را به همراه داشته بلکه از سوی مردم آمریکا به پایان رسیده است. رایدهندگان آمریکایی خواستار کاهش درگیریهای خارجی هستند. آنها به دنبال توافقهای تجاری به نفع خود میباشند و رهبرانی میخواهند که تفاوت بین منافع حیاتی و اقدامات خودنمایانه را بشناسند. به عبارتی آنها چیزی را میخواهند که واشنگتن از تن دادن به آن اجتناب میکند: خویشتنداری. خویشتنداری تنها چارچوب استراتژیکی است که جهان را همانگونه که هست میپذیرد: متلاشی بیثبات و چندقطبی. این چارچوب درک میکند که هر جنگی جنگ آمریکا نیست و هر متحدی ارزش هزینه را ندارد. بایدهای آمریکا در سیاست خارجی اندرو لاتهام در ادامه بر لزوم تغییرات بنیادین در سیاست خارجی واشنگتن تأکید میکند: در جنگ اوکراین خویشتنداری آمریکا به معنای قطع کمک به کییف نیست بلکه به معنای تشخیص این واقعیت است که روسیه به شکلی که تندروها در غرب تصور میکنند شکست نخواهد خورد و هدف ما باید خاتمه فوری جنگ با در نظر گرفتن واقعیتها باشد. در خاورمیانه خویشتنداری به معنای تسلیم شدن در برابر ایران نیست بلکه به معنای اعتراف به این است که کمپین فشار حداکثری ما نتایج معکوس آنچه وعده داده بود را به بار آورده است. در خاورمیانه واشنگتن باید تصمیم بگیرد که حضور نظامیاش در منطقه برای دفاع از منافع حیاتی آمریکاست یا برای حفظ توهم قدرت مطلق بودن آمریکا. سپس به مسئله چین میرسیم. روایت رقابت قدرتهای بزرگ همه چیز را در برمیگیرد از رقابت بر سر نیمههادیها گرفته تا گشتهای دریایی. اما آمریکا باید بپذیرد که این جنگ سرد دوم نیست. چین نمیخواهد یک ایدئولوژی جهانی را تحمیل کند بلکه به دنبال ایمن کردن حاشیه خود و بازنویسی قوانین منطقهای است. رابطه واشنگتن با پکن نه صلحآمیز است و نه جنگی. خطر در این است که هر اقدام چین را هستیگرایانه تلقی کنیم و هر صحنهای را تعیینکننده بدانیم. این مسیر میتواند به واکنشهای بیش از حد کاخ سفید اشتباه محاسباتی و احتمالاً جنگ منتهی شود. و این حقیقت ناخوشایند است که اگر جنگی رخ دهد بهجز فرسایشی بودن ظرفیت صنعتی آمریکا نیز تهی خواهد شد آزمونی که ممکن است آمریکا از آن سربلند بیرون نیاید. کد خبر 938580 به نقل از tgju انتهای پیام/ منبع: tgju بازگشت